Isaiah 38:1-6

بيماری و شفای حزقيای پادشاه

(دوم پادشاهان 20‏:1‏-11؛ دوم تواريخ 32‏:24‏-26)

1در آن روزها حزقيا سخت بيمار شد و نزديک بود بميرد. اشعيای نبی (پسر آموص) به عيادتش رفت و از جانب خداوند اين پيغام را به او داد: «وصيتت را بكن، چون عمرت به آخر رسيده است؛ تو از اين مرض شفا نخواهی يافت.»

2حزقيا صورت خود را به طرف ديوار برگردانيد و نزد خداوند دعا كرده، گفت: 3«خداوندا، به خاطر آور چقدر نسبت به تو وفادار و امين بوده‌ام و چطور سعی كرده‌ام مطابق ميل تو رفتار كنم.» سپس بغض گلويش را گرفت و به تلخی گريست.

4پيش از آنكه اشعيا قصر را ترک كند خداوند بار ديگر با او سخن گفت و فرمود: 5«نزد حزقيا رهبر قوم من برگرد و به او بگو كه خداوند، خدای جدت داوود دعای تو را شنيده و اشكهايت را ديده است. او پانزده سال ديگر بر عمر تو خواهد افزود. 6او تو را و اين شهر را از چنگ پادشاه آشور نجات خواهد داد.»

Copyright information for PesPCB